خبرهای داغ:
گزارش خواندنی بسیج از خاطرات رزمنده دفاع مقدس که در نوجوانی جبهه را تجربه کرد

قطعه قطعه شدیم اما خاک به دشمن ندادیم 

کرمی رزمنده دوران دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود از ایثار جوانان و شهدای دوران دفاع مقدس عنوان کرد: دفاع از وطن برای ما نوجوانان و جوانان به حدی مهم بود که قطعه قطعه شدیم اما خاک به دشمن ندادیم.  
کد خبر: ۹۵۴۲۲۰۸
|
۰۴ مهر ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۷

 

قزوین_ به گزارش بسیج، جنگ در طول تاریخ بشر از طرف زورگویان به ملت ها تحمیل شده است، اما دفاع برای حفظ ارزش ها و خاک برای همه امت ها مقدس است. ملت ایران در طی سیصد سال اخیر با ترس از دیکتاتورها و ابرقدرت های شیطانی بارها مورد تاخت و تاز قرار گرفتند و جغرافیای سرزمینی را به بیگانه واگذار کردند و میلیونها نفر قتل عام شدند در حالی که بی طرف جنگ بودند.

 شاهان انگلیسی و آمریکایی بر این سرزمین حکم می راندند. به راستی چرا در اشغال ایران با جنگ جهانی اول و دوم نیروهای مسلح ایران و مردم جز اندکی از مجاهدان دست به سلاح و قیام نبردند؟ اما با رهبری امام خمینی و امامین انقلاب ۴۵سال در برابر تمام جهانگ خواران ایستاد؟ ملتی که زیر یوغ چپاول و استعمار بود امروز در جبهه های مختلف استعمار را زمین گیر کرده است.

 در این خصوص خبرگزاری بسیج به مناسبت هفته دفاع مقدس و سالروز حماسه های جاودان ملت با اکبر کرمی رزمنده ای که در دوران دفاع مقدس، برای اولین بار در سن ۱۵ سالگی جبهه و جنگ را تجربه کرد، گفت و گویی خواندنی را تقدیم مخاطبین عزیز می کند.

نوجوانان کهکشانی امام مستضعفان در دفاع مقدس نمایان شدند

سال ۱۳۶۱ وقتی ۱۵سال داشتم در لشکر ۱۶زرهی قزوین با ۱۵ روز آموزش به جبهه رفتم، وقتی وارد میدان جنگ شدم سلاح نداشتیم و برای دو نفر یک یک سلاح سهمیه دادند ما نیروی بسیجی بودیم با ارتش ادغام شدیم تا بحث آموزش را بگذرانیم قرار بود با دشمن بجنگیم و از سلاح غنیمتی استفاده کنیم. رزمندگان با دستان خالی جنگیدند و راز پیروزی آنها قدرت معنوی و ایمانی بود که توسط امام راحل در قلب و فکر مردم نهادینه شده بود.

برای اولین بار کمک آرپی جی زن شدم و چون سلاح نداشتیم یک کوله پشتی پر از نارنجک برای رزمنده ها حمل کردم. در اولین مرحله از عملیات بیت المال ی سنگر کمین دشمن را بچه ها نابود کردند از شب تا صبح طلوع آفتاب پیاده رفتیم وقتی آفتاب داشت طلوع میکرد دستور دادند تا نماز را با تیمم بخوانیم، سن و سال من ۱۵سال بود و هیچ وقت میدان مین،شلیک تانک و توپ را ندیده بودیم وارد میدان شدیم چند نفر از بچه ها زخمی شدند برخورد با مین های ضد نفر واکسی به رنگ خاک معمولا حادثه ساز بود و به دلیل رنگ استتار و حرکت در شب به راحتی قابل شناسایی نبود.

کربلا را بارها در میدان نبرد تجربه کردیم

وقتی از نیروهای بعث سلاح به غنیمت گرفتیم من و حاج رضا سبحانی به طور مشترک از یک سلاح استفاده کردیم. برای مرحله دوم آزادسازی خرمشهر تلفات نیروهای بسیار زیاد بود و در مرحله سوم آزادسازی خرمشهر به مرخصی آمدم و من تا پایان جنگ عضو لشکر ۱۷علی ابن ابی طالب بودم.

تفاوت یگان های دشمن با رزمندگان بسیار زیاد بود حجم آتش، تجهیزات، پشتیبانی، سلاح های پیشرفته قابل مقایسه نبود هم با دشمن می جنگیدیم هم با زمین مسلح شده که حملات هوایی و گلوله باران وحشتناک دشمن صحنه های عجیبی از کربلا را جلوی چشمان ما هویدا می کرد.

در فرمول‌های دانشگاه ورود به جنگ دیوانگی بود

من بعد از جنگ وارد سپاه شدم اما در اغلب عملیات های سنگین شرکت داشتم، سلاح ما ایمان و اعتقاد به اسلام و امام مستضعفان بود این روحیه تمام درد ها و رنج ها را برای رزمندگان آسان می کرد.

برای ورود به سپاه آموزش های سنگین و سختی را گذراندیم و از نظر کلاسیک اگر وارد نبرد با دشمن تا دندان مسلح شویم دیوانگی محض بود و برابر فرمول های دانشگاهی ایران باید شکست می خورد اما اعتقاد به مکتب عاشورا و امام مستضعفان دست برتر خدا را برای ایران مجسم ساخت که معجزه همواره با مومنان همراه است.

از زمین هوا باران آتش و انفجارهای مهیب را تجربه کردیم، بوی خون و باروت با دود صحنه های جنگ را تداعی می کند بیشتر عملیات های جنوب در شب اجرا می شد علت آن گرمای بی سابقه جنوب بود که به هیچ وجه امکان عملیات در روز میسر نبود، اگر ده متر می دویدیم گرما امان بچه ها را می برید وقتی دست به قمقمه آب می بردی تیر خورده بود و آبی در بساط نبود یا آنقدر گرم بود که بیشتر عطش را زیاد می کرد.

با انفجار گلوله آرپی جی مرگ و شهادت را تجربه کردم

وقتی صحبت از معبر می شود جاده آسفالت نیست که مسیر عبوری ماشین و ترانزیت باشد بلکه یک متر مسیر پاکسازی شده توسط گروه تخریب است که اگر بیست سانتی متر چپ و راست از معبر خارج شوید با مین و انفجار برخورد می کنید از این معبر باید یک گردان یا تیپ عبور می کرد.

عراق برای پدافند خرمشهر الوارهایی به ارتفاع ۳متر در زمین نصب کرده بودند تا هیچ نیرویی از طریق هوا یا  مکانیزه نتواند وارد شود. سنگر های بتونی مجهز و مسلح بعثی ها نفوذ ناپذیر بود یک نیروی دشمن از فاصله ۲۰متری با آرپی جی به ما شلیک کرد و من به هوا پرتاب شدم برای مدتی از بالا جسد خودم را دیدم و پس از مدتی دوباره درد را درون جسم خودم حس کردم.

برای رفتن به خط مقدم دنبال پارتی بودیم

دفاع مقدس انسان ساز و مکتب ساز بود، وقتی به منطقه نبرد می رفتیم ۲۰۰تا ۵۰۰تومان پول داشتیم و آن را به تعاون می‌دادیم تا به مستمندان بدهند،برای رفتن به خط مقدم دنبال پارتی بودیم، در گردان قدس شهید پرویز فرمانده ما بود برای عملیات ۸۰نفر از بچه ها که کم سن و سال بودند جدا کردند و یک فرمانده برای آنان انتخاب کرد که از آن جمع ۱۵نفر آسمانی شدند.

رزمندگان واقعا مظلوم و بی پناه بودند ، تشنگی، گرسنگی، بدون سلاح و پشتیبانی هیچ وقت فکر عقب نشینی نبودند وقتی که در کربلای ۴ قصد داشتیم به مرخصی بیاییم امام از طریق حاج احمد آقا به محسن رضایی پیام دادند که رزمنده ها بمانند برای عملیات بعدی تا ۱۸ دی به خانه نرفتیم تا عملیات کربلای ۵ شروع شد رزمنده ای که تیر خورده و در حین شهادت با لبخند و درد می گفت؛ به امام بگویید که ماندیم و مقاومت کردیم. این روحیه بی نظیر در عاشورا و مکتب امام موج می زند و بی نظیرترین صحنه های کرامت انسانی را رقم می زند.

شهید خمسه مانند پروانه سوخت

در والفجر ۴یک تانک عراقی با شلیک های هولناک در حال قتل عام بچه ها بود آقای عبدالهاشمی با ۱۵سال سن با دو نارنجک به سمت تانک حرکت کرد و با بلا رفتن از شنی تانک دو نارنجک را داخل تانک انداخت و حماسه زیبایی خلق کرد.

بله امروز ایشان راننده تاکسی است من این را به چشم دیدم هرکس با خمینی محشور شود هیچ ترسی از قدرتهای پوشالی ندارد زیرا متصل به قدرت لایزال الهی می شود.

شهید خمسه در شب عملیات رمضان یک جعبه شیرینی آورد و گفت؛ شیرینی شهادت است وی آرپی جی زن بود، دشمن با شلیک های بی امان خاکریز را از بین برد و برای زدن تانک ها که در فاصله ۴۰تا ۵۰متری بود باید شکار می شدند اما جان پناه نداشتند لذا اولین تانک را هدف قرار داد وقتی داخل یک گودال رفت تا دوباره مسلح شود برای شلیک های بعدی مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و خرج آرپی جی بدن ایشان را شعله ور ساخت و در آتش نمانند یک پروانه سوخت.

 

انتهای پیام/۱۰۰۲

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار